تخت سلیمان
تَخْتِسُلِیْمان، بخش و مجموعۀ آثار تاریخی در شهرستان تكاب، واقع در جنوب شرقی استان آذربایجان غربی.
I. جغرافیا
بنابر تقسیمات كشوری در 1381ش، تخت سلیمان یكی از بخشهای دوگانۀ شهرستان تكاب به شمار میرود (نشریه...، 5). این بخش از شمال به شهرستان چاراویماق در استان آذربایجان شرقی، از خاور به شهرستان ماه نشان در استان زنجان، از جنوب بهبخش مرکزی شهرستانتكاب، و از باختر به شهرستان شاهیندژ در استان آذربایجان غربی محدود است (نقشه...).
بخش تخت سلیمان، متشكل از 3 دهستان به نامهای احمدآباد، چمن و ساروق است و 54 آبادی دارای سكنه دارد. آبادی تازه کند نصرتآباد با حدود 830 تن جمعیت، مركز این بخش است. در سرشماری 1375ش، جمعیت تخت سلیمان، 469،25تن برآورد شده است (سرشماری...، 2، 6؛ نشریه، همانجا). مردم این بخش به زبانهای تركی و كردی گفتوگو میكنند و از لحاظ مذهبی، تركی زبانان پیرو مذهب شیعۀ دوازده امامی، و كردی زبانها، سنی شافعی مذهباند (فرهنگ جغرافیایی آبادیها...، 79).
بخش تخت سلیمان در منطقهای مرتفع واقع شده، و دارای كوههای نسبتاً بلندی است. مهمترین آنها توله داغی (532، 3 متر)، بلقیس (332، 3 متر)، كلكلی (962،2 متر)، گورگور (955،2 متر) و مَمَلی (925، 2متر) است (فرهنگ جغرافیایی كوهها...، 1 / 125، 130، 174، 182، 187). از این كوههای بلند و پربرف، رودخانههای متعددی سرچشمه میگیرند كه مهمترین آنها چایی یا دونگه ، چم بُزه دره، چمن، شفاعت، قره قَیه، قوری چای، گنبد، هفت كـانیان و هُمپا یا چهار طاق است (فرهنگ جغرافیایی رودها...، 1 / 50، 52، 55، 57، 60، 62، 64، 66-67). آب و هوای تخت سلیمان نسبتاً سرد و نیمه خشك است (فرهنگ جغرافیایی آبادیها، همانجا).
زندگی مردم تخت سلیمان برپایۀ كشاورزی و دامداری استوار است. كشاورزی در این منطقه به سبب فراوانی آب و خاك حاصلخیز، از وضعیت بسیار خوبی برخوردار است و عمدهترین فرآوردههای كشاورزی آن گندم، جو، گیاهان علوفهای، بنشن، سیب و زردآلوست (همانجا).
پیشینۀ تاریخی
كاوشهای باستانشناختیمحوطۀ تاریخی تخت سلیمان نشان میدهد که این منطقه از میانههای هزارۀ نخست قم، یعنی روزگار هخامنشیان زیستگاه آدمیان بوده است. در آن روزگار، تخت سلیمان دهكدهای کوچک، متشكل از خانههای ساده و نامنظم، ساخته شده از سنگ لاشه با ملاط گل بر فراز تپهای واقع در شمال غربی دریاچۀ تخت سلیمان بوده است. این دهكده مدتی طولانی مسكون بوده، و بنابر عللی نامعلوم یكباره رها شده، و دهها سال خالی از سكنه باقی مانده است؛ اما در دورۀ اشكانیان بار دیگر مردمانی در آن اقامت كردهاند (نک : هوف، 3 / 2). هرچند در كاوشهای صورت گرفته در تخت سلیمان، تا به امروز، از دورۀ اشکانیان آثار مهمی به دست نیامده، اما طراحی مدور این شهر تداعی كنندۀ شیوۀ شهرسازی آنان است (نك : سرفراز، 26-27) و از سویی دیگر شواهد و قراینی در دست است كه تخت سلیمان، همان گَنجَك دورۀ باستان یا شیز دورۀ اسلامی است كه از شهرهای مهم روزگار اشكانیان در آذربایجان به شمار میرفته است؛ بعدها نیز در دورۀ ساسانیان با احداث مجموعۀ كاخها و آتشكدۀ آذرگشنسب، اهمیت بیشتری یافته، و به مهمترین كانون دینی بدل شده است.
استرابن (63قم-20م) در اثر جغرافیایی خود، از شهری به نام گزَكه در آذربایجان به عنوان پایتخت تابستانی شاهان ماد کوچک یاد كرده است (V / 305). پلینی (د 79م) نیز در «تاریخ» خود نام پایتخت آذربایجان را گزَئه ضبط كرده است (II / 369) و آمیانوس دیگر مورخ رومی در سدۀ 4م، گزكه را در شمار شهرهای بزرگ آذربایجان برشمرده است (II / 371). مسعودی از شیز یا همان گنجك به عنوان پایتخت تابستانی اشكانیان یاد كرده است (ص 95). نام این شهر در نوشتههای ارمنی به صورت گنزك آمده كـه در واقع همان گنجك پهلوی به معنی گنجینه و خانۀ گنـج است (پورداود، تعلیقات...، 2 / 137). این شهر از آن رو گنجك خـوانده مـیشد كه ثروتی هنگفت در آنجا گرد آمده بود و از آن نگهداری میشده است (همو، اناهیتا، 324).
كاوشهای باستانشناسان در تخت سلیمان نشان میدهد كه این محل در سدۀ 5م با برپایی یك مجموعۀ ساختمانی منظم خشتی در ضلع شمالی آن، اهمیتی افزونتر از پیش یافته است. با توجه به شباهتهای این بنای خشتی با مجموعۀ سنگی دورۀ بعد كه جزئیات ساختمانی و تزیینات آن و همچنین یافت شدن مهرهای بسیاری كه بر روی آنها عنوان موبد و موبد موبدان دیده میشود، ثابت میکند كه این تأسیسات در واقع همان آتشكدۀ آذرگشنسب است (هوف، 3 / 3). بر مبنای سكههای بـه دست آمده، تغییر و تبدیل بنا و حصار خشتی به یك مجموعۀ ساختمانی از سنگ و آجر تا اواخر دورۀ ساسانی و احتمالاً تا اواخر پادشاهی قباد اول (سل 488- 531م) ادامه داشته است (همانجا). این آتشكده در اواخر دورۀ ساسانی به ویژه در زمان خسرو اول انوشیروان (سل 531- 579م) و خسرو دوم پرویز (سل 590- 628م) مهمترین آتشكدۀ ایران بوده است و شاهان ساسانی پس از برتخت نشستن و یا به هنگام سختی با پای پیاده به آنجا میرفتند و زر و مال و ملك و بنده نذر آن میكردند (ابن خردادبه ، 119-120؛ مسعودی، همانجا؛ نیز نک : كریستن سن، 161).
بهرام پنجم پیش از رویارویی با خاقان ترك به آتشكدۀ آذرگشنسب رفت و به نیایش پرداخت و پس از پیروزی بر ترکان، سنگهایقیمتی، تاج و شمشیر گوهرنشان خاقان ترك را با هدایایی بسیار به آتشكده هدیه كرد و زن خاقان ترك را كه در جنگ بهاسارت درآمده بود، بهخدمت آنجا گماشت(طبری، 2 / 75- 77). خسرو اول انوشیروان نیز مانند این هدایا را به آتشكدۀ آذرگشنسب بخشید. خسرو دوم پرویز نیز نذر كرده بود، اگر بر بهرام چوبین پیروز گردد، زینتهای زر و سیم به آتشكدههدیه كند، و به عهدخویش نیز وفا كرد (كریستنسن،همانجا).
در 2ق / 623م هراكلیوس، امپراتور روم شرقی به آذربایجان تاخت و آتشكدۀ آذرگشنسب را تسخیر و غارت كرد؛ خسرو پرویز به هنگام فرار و عقبنشینی از این شهر، آتش مقدس را به همراه برده بود (همو، 443 ؛ فرای، 169). پس از این تهاجم، آتشكده دوباره بازسازی شد، زیرا به هنگام حملۀ عرب به آذربایجان این آتشكده دایر بوده است. در 22ق / 643م آذربایجان پس از مقاومتی چند در برابر مهاجمان عرب، به صلح گشوده شد. یكی از شرایط صلح مرزبان آذربایجان با عربها آن بود كه آنان هیچ آتشكدهای را ویران نسازند و مردم شیز را از رقص و پایكوبی در روزهایجشن و دیگر مراسم دینی بازندارند (نك : بلاذری، 455-456؛ طبری، 4 / 154-155؛ ابن اثیر، 3 / 27؛ یعقوبی، 2 / 156). از وضعیت شیز در 3 سدۀ نخستین اسلامی آگاهیهای چندانی در دست نیست. به گزارش ابودلف كه در سدۀ 4ق / 10م از شیز دیدن كرده، شیز شهری آباد با دیواری بر گرد آن بوده كه از دریاچۀ آن 7 جوی منشعب میشده است كه هر یك، آسیابی را به گردش درمیآورده، و در كوههای پیرامون شهر معادن زر، سیم، جیوه، سرب، زرنیخ و لعل بنفش به فراوانی یافت میشده است. او در گزارش خود از آتشكدهای كه بر گنبد آن، هلال ماهی از نقره بود، یاد کرده که این آتشکده نزد زردشتیان بسیار محترم بوده، و همۀ آتشهای شرق و غرب از آن مایه میگرفته است (ص 30-40). مسعودی نیز در همان سده از آثار و بناهای شگفتانگیز شیز كه بر دیوارهای آن تصاویر بدیعی با رنگهای جالب توجه از صورتهای فلكی، ستارگان، گیاهان و جانوران گوناگون و نقشهای از جهان كه در آن خشكیها و دریاها و شهرها و معادن ترسیم شده بود، یاد میكند (ص 95). وی همانند ابودلف به برپایی آتشكدۀ آذرگشنسب در سدۀ 4ق اشاره دارد، اما به اشتباه نام این آتشكده را آذرَخُش به معنای آتش نیكو ضبط كرده است (همانجا).
گنجك یا شیز، با سقوط ساسانیان اهمیت گذشتۀ خود را از دست داد و آتشكدۀ آن نیز دیگر آن مقام والا را به عنوان «پاسدار آتش» نداشت. كاوشهای باستانشناسان در محوطۀ تاریخی تختسلیمان نشان میدهد که تا سدۀ 4ق، تراكمخانهها در اراضی پیرامونی آتشكده به حدی افـزایش یافته بود كـه دیگر امكانی برای نگهداری آتش نبوده است. نتایج این كاوشها حكایت از آن دارد كه در دورۀ سلجوقیان، مردم عادی و كشاورز شیز از رفاه مادی برخوردار بودهاند (هوف، 3 / 10).
در دورۀ ایلخانیان مغول این شهر به سبب علفزارهای مناسب توجه آنان را به خود جلب کرد. اباقاخان (حك 663 -680ق) كاخهای نیمه ویران آن را بازسازی کرد و به اقامتگاه خود اختصاص داد. در آن دوره این شهر ستوریق خوانده میشد و از قصبات ولایت انجرود به شمار میرفت، و مالیات سالانۀ آن دو تومان و نیم بود (حمدالله، 64). در این دوره تحول عمیقی در این محل به وجود آمده است و سكنۀ آن ظاهراً مجبور شدهاند خانههای خود را رها سازند. با اینهمه، در شمال صفه و كنار دیوار دور شهر، خانهها و واحدهای صنعتی احداث شده بود كه به احتمال بسیار زیاد محل اقامت مباشران و كارگران بوده است (هوف، همانجا).
همزمان با تاخت و تازهای امیرتیمور گوركانی (حك 771-807ق)، تخت سلیمان پس از 000،1 سال، یكباره متروك و ویران شده است. این محل تا سدۀ 13ق / 19م همچنان خالی از سكنه بود، تا اینكه در حدود اوایل سدۀ 14ق با پدید آمدن دهكدۀ نصرتآباد، در درۀ پرآب پایین تخت سلیمان كه از نظر تمثیلی هنوز هم به آن «تازه كند» (ده نو) میگویند، شهرت پیدا كرده است (همو، 3 / 25).
مآخذ
ابن اثیر، الكامل؛ ابن خردادبه، عبیدالله، المسالك و الممالك، به كوشش دخویه، لیدن، 1889م؛ ابودلف، مسعر، الرسالة الثانیة، به كوشش پترس بولگاكف و انس خالدوف، ترجمۀ محمد منیر مرسی، قاهره، 1970م؛ بلاذری، احمد، فتوحالبلدان، به کوشش احمد انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت، 1407ق / 1987م؛ پورداود، ابراهیم، اناهیتا، به كوشش میترا مهرآبادی، تهران، 1380ش؛ همو، تعلیقات بر یسنا، به كوشش بهرام فرهوشی، تهران، 1337ش؛ حمـداللـه مستـوفـی، نـزهة القلـوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331ق / 1913م؛ سرشماری عمومینفوس و مسكن (1375ش)،شناسنامۀ آبادیهای كشور، شهرستان تكاب، مركز آمار ایران، تهران، 1376ش؛ سرفراز، علیاكبر، تخت سلیمان، به كوشش محمد یوسف كیانی، تهران، 1347ش؛ طبری، تاریخ؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای كشور، سازمان، جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، 1374ش، ج24؛ فرهنگ جغرافیایی رودهای كشور، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران،1381ش؛ فرهنگجغرافیایی كوههای كشور، سازمان جغرافیایی وزارت دفاع و پشتیبانـی نیروهای مسلح،تهران، 1379ش؛ مسعـودی، علی، التنبیه والاشراف، به کـوشش دخویه، لیـدن،1893م؛ نشریۀ عناصـر تقسیماتی به همراه مراكـز، وزارت كشور، تهران، 1381ش؛ نقشۀ جمهوری اسلامی ایران براساس تقسیمات كشوری، گیتاشناسی، تهران، 1381ش، شم 294؛ هوف، دیتریش، «تخت سلیمان»، ترجمۀ فرامرز نجد سمیعی، شهرهای ایران، به كوشش محمد یوسف كیانی، تهران، 1368ش؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، 1415ق / 1995م؛ نیز:
Ammianus Marcellinus, The History, tr. J. C. Rolfe, London, 1956; Christensen, A., L'Iran sous les Sassanides, Copenhagen, 1936; Frye, R.N., «The Political History of Iran under the Sasanians», The Cambridge History of Iran, vol. III(1), ed. E. Yarshater, Cambridge, 1983; Pliny, Natural History, tr. H. Rackham, London, 1947; Strabo, The Geography, tr. H.L. Jones, London, 1961.
علی کرمهمدانی